در کوچهای شبی تاریک، پدر با فرزندش میرفت تا به خانه برسد. آنها بر دُکان خود کار میکردند و فرزند همراه پدر، کار را میآموخت. شب بود و هنگام بازگشت، درختان از دیوارهای کوچه به کوچه سرک میکشیدند و مانند نگهبانان به مَرد و کودک خیره شده بودند. مرد به فرزندش گفت: فرزندم، میخواهم امشب تا خانه نکاتی را به تو بگویم که روزی پدرم در همینجا به من گفت.
فرزند احترام پدر بسیار داشت و گفت: آنچه بگویی میشنوم. پدر پرسید: آیا دوست داری کار و شغل مرا دنبال کنی؟ فرزند با ادب گفت: پدر تو در کار چرم هستی و در کار دل، پس من را احترام شما بسیار ولی کاری دیگر میکنم. پدر گفت: هر چه کنی، پنداری از دلت باشد، بر تو روشن و گوارا باشد و این نکات که میگویم به تو کارآمد است و به کارت میآید.
انجام دادن هر کاری به شکل نیکو
اول اینکه هر کاری را آغازی میباشد، پس در آغاز کار خوب بیندیش. نه از بهر مال و ثروت و اینکه کجا خرج کنی. بیندیش چگونه آن را نیکو انجام دهی، سپس بیندیش که آن کار نیکو را در کجا و برای چه کسانی انجام میدهی. پس میفهمی که کار به جهت انجام انسانهایی هم نوع خودت است، پس کار به سرانجام میرسد. در پس آن کوچه تاریک، پدر گفت: فرزندم از این کوچه که هر شب میگذرم، یک لبخند میزنم و آن این است که خداوندا سپاسگزارم در پس دیوار هر خانه، انسانی آرمیده است که تو او را دوست داری.
پس من از بین دوستداران تو میگذرم و این لبخند من، مرا راحت میکند از بیم همه چیز و همه کس. نکته مهم در این است که اگر کاری را انجام میدهی برای رضای خلق انجام بده و رضای خلق، رضای خالق است البته نه برای افراد بدکار بلکه برای نیکوکاران.
اینکه فردا دزد شوی و رضای خلقی را بخواهی، رضای خدا نیست. دزدی کنی و به فقرا بدهی، تو دزدی و این رضایت خالق نیست بلکه رضایت خالق یعنی کاری را انجام بدهی که انسانها در شرایط تو، با تفکر تو، با وجود تو بخواهند همان کار را انجام دهند و بشر به سوی نیکویی روان شود نه زشتی، پسکاری را انجام میدهی اصولی و برتر.
هرگز در انجام کار کوتاهی نکن
دوم اینکه کاری را که انتخاب کردی، به سوی اجرای کار میروی. در اجرای کار هرگز کوتاهی نکن، آن کار را انجام بده حتی از کوچک ترینش، زیرا تو را آماده کارهای بزرگتر آن کار میکند.
سپس خود را آماده کن تا کارت را توسعه دهی البته از تو نمیخواهم که دانشت را کنار بگذاری و در تاریکی این کوچه به فکر فرو روی که اگر پدر بس نبود، حالا باید جای دیگر شاگردی کنم.
شاگردی نکن یاد بگیر
خیر شاگردی نکن به جای شاگردی یاد بگیر، کارت را درست و نیکو انجام دهی. بدان در کارت مردمانی زیرک و دانا یافت میشوند که تو را یاری میرسانند ولی اگر نبودند، نترس که حیله گران در تاریکی تو را گمراه کنند. بلکه آرام و آهسته کار را جلو ببر تا دانایان به تو ملحق شوند.
پسر پرسید: پدر چنان کاری کنم که تو را خوش آید. پدر لبخندی زد و از سر پسر را بازی داد و موهایش را موجی داد و گفت: فرزند خلفم، نیکو پرسیدی و بدان هر کاری که خیر تو در آن باشد، مرا خرسند میکند و تو چون دلت را گواه کارت کردی، بدان کاری را انجام بده که دل مردمان را با دل خود همسوتر کنی.
دل آنان مانند دل تو نزدیک شود، یکی شود، همسو شود، غربالشده و نزدیک هم شوید. این کار جدید است ولی آسان است زیرا دزدان کمتری دارد و تو چون سرمایهات خودت هستی، کسی نمیتواند سرمایهات را بدزدد و هر دو خندیدند. پاسبان کوچه به آنها نزدیک شد و نور را به آنها تابانید و پرسید: اوستا هنوز با فرزندت به خانه نرسیدی؟ گفت: سلام، خدا قوت. خیر، دارم او را آماده میکنم تا در این شهر ثمربخش باشد.
پاسبان رو به پسر کرد و گفت: گفتههای پدرت را بشنو، روزی شاگرد او بودم و گفتههایش مرا نگهبان شهر کرد، درحالیکه قبل از من روزگار در کوچهها اینگونه نبود. حالا آسایش و آرامش حاکم است زیرا او سفارش کرد که اگر میخواهی کاری نیکو کنی، بهترین کار را انجام نده و کار را به بهترین نحو انجام بده و من چندین نگهبانی از خانواده بیسرپرستم را داشتم، آن را ادامه دادم و حالا نگهبان شهرم در شبهای تاریک و همه راحت قدم میزنند.
پدر چگونه مُزد بگیرم؟
پدر خداحافظی کرد و راه افتادند، پسر پرسید: پدر مُزد چگونه بگیرم که انسانها را خوش آید و خداوند را خوشتر؟ گفت: مُزد تو با خدا باشد، تو مُزد از انسانها نطلب زیرا اگر بطلبی تو را فقیر انگارند و ترکت کنند، بلکه آنها را با پیامت راهنمایی کن و هر پیام که میدهی، خود را راهنما هستی. اما روزی تو در دست خداست، او میفرستد همانگونه که نگهبان مدتی نگهبانی داد و گزمه شهر او را صدا کرد و گفت: ادامه بده و خرج خانوادهات با ما و حاکم قبول کرد او را کمک کند.
البته به خود و اطرافیانش کمک کرد، به مردم شهر کمک کرد زیرا او نگهبانی نیکو بهتر از بهتر بود. پدر گفت: در پس تجارتی باش که تو را از آن لبخند بر لب باشد و چشمی خُرسند و چشمی جستجوگر زیرا میخواهی در کارت هر روز پیشرفت کنی، پس برای آن جستجو کن.
Written By Master Kamel
به این مطلب ستاره دهید و ۲ امتیاز دریافت کنید
حکایت بسیار زیبا و عالی بود. سپاس
معلم عزیزم دوستت دارم ، هیچ کس نتوانست چون تو مرا یاری و تربیت کند و از درد و ترس هایم نجاتم دهد ، حقا که دانشمندی بزرگ و توانمند و دوست داشتنی برای همه هستی بابت همه چیز ممنونم استاد کامل عزیز
معلم عزیزم روزت مبارک باد
حکابت بسیار جالبی بود، حس خوبی داد بهم..ممنون استاد عزیز
خداروشکر که در این مسیر قرار گرفتیم، خداروشکر
(بلکه رضایت خالق یعنی کاری را انجام بدهی که انسانها در شرایط تو، با تفکر تو، با وجود تو بخواهند همان کار را انجام دهند)
سلام این جمله رو میشه بیشتر توضیح بدید، ممنون
جمله رو ناقص نوشتید ادامه آن تکمیل کننده است.
بلکه رضایت خالق یعنی کاری را انجام بدهی که انسانها در شرایط تو، با تفکر تو، با وجود تو بخواهند همان کار را انجام دهند و بشر به سوی نیکویی روان شود نه زشتی، پسکاری را انجام میدهی اصولی و برتر.
یعنی تمام توانایی و امکاناتی که داری رو استفاده کنی تا بشر به سمت نیکویی روان شود.
ممنون
سلام این حکایت بسیار فوق العاده و آگاهی دهنده است بسیار دوست دارم این حکایت را لطفا اگر امکان دارد فایل صوتی از آن آماده تا هر روز گوشش کنیم خواندنش چقدر آرامش بخش است سپاس از استاد کامل
“بهترین کار را انجام نده و کار را به بهترین نحو انجام بده”
نکته جالبی بود و برای کسانی که مثل خودم کمالگرا هستند کاملا کاربردی هست و راهگشا
این جمله خود باعث حرکت میشه
اگر هر کاری رابا عشق شروع کنیم بهترین کار انجام میشود اگر در کارمان خیانت نباشد وبا عشق باشد همیشه موفق خواهیم بود
از وقتی این حکایت را خواندم، فهمیدم که چه نگاه زیبایی می توان به کار کردن داشت و چه پندهای نیکویی به فرزندمان بدهیم، سپاس استاد
این گفته های پدر وقتی به کار میآید که شغل و حرفه مون را با علاقه وعشق انتخاب کنیم نه وقتی یه کارا از روی جبر وعدم اختیار وبرای امرار معاش انجام دهیم
خیلی حکایت آموزنده بود باشد که همه درست بیندیشیم ونیک کردارباشیم قطعا مزد با خداست
عالی بود. ممنون استاد عزیزم که راه درست را به ما نشان می دهی.
سلام و درود بر استاد عشق ??????
هر دم از این باغ بری میرسد، تازه تر از تازه تری ميرسد
بسیار عالی و آموزنده سپاس از استاد خرد و عشق ????
این داستان خیلی جالب و مفهومی است .کمک میکند تا با عشق یک کار را شروع کرد
این داستان عشق بی قید و شرط را تعریف کرده
این داستان زندگی با عشق را معنی کرده
داستان بسیار آموزنده ای بود باتشکر از استاد کامل عزیز که به خوبی بیان شده زندگی با عشق در کسب و کار و زندگی چقدر زیباست
عالی بود و آموزنده
با سلام خیلی عالی ونصیحت خوبی بود کاری که در پی ان رضایت خالق باشد و شاگردی نکنی وفقط بیاموزی
اشتیاق درونی نسبت به کسب کاری که میخواهیم راه اندازی کنیم در رشد آن کسب وکار موثر است
مطالبتان واقعا بینظیر و آگاهی دهنده و آرامش بخش است.همیشه در تمام کسب و کارها میبینم که تمام صاحبان کسب و کار فقط اول به خودشان فکر میکنند که این کسب و کار چقدر برای من میتواند مفید و سود ده باشد و اصلا به فکر اضافه کردن ارزشی به زندگی انسانها نیستند و به همین دلیل از چرخه درست و قوانین جهان خارج شده و نتیجه لازم را نمیگیرند.کسب پول و ثروت اصولی را میطلبد که به زیبایی هر چه تمام تر در این مقاله فهمیدم.مهمترین مطلب این بود که ثروت واقعی هیچ وقت محدود نیست چون منبع آن خالقی است که آن را به تمام انسانها هدیه میدهد فقط کافی است تا ما کارمان را با نیتی درست انجام دهیم.سپاس فراوان از شما
چطور می توان رضای خلق را تشخیص داد؟و چطور میتوان بدکار و نیکوکار تعریف کرد حال آنکه آموزش میبینیم قضاوت نکنیم و همه را خود ببینیم
واقعا که آدرس ها همه غلط هستند ما همواره به دنبال انجام بهترین عمل هستیم در حالی که باید عملی که در حال انجام آن هستیم را به بهترین نحو انجام دهیم با سپاس فراوان و درود بسیار از این حکایت آموزنده
سلام، چگونه میشود برای کاری که انجام دادهای مزدی نخواهی؟
زمانی که مزدی میخواهی از کاری یعنی در حال قضاوت آن هستی. وقتی قضاوت نکنید به دنبال نتیجه نخواهید بود.
Written by Master Kamel
بسیار عالی این که در پی انجام بهترین کار نباش هر کاری را به بهترین نحو انجام بده تامل بر انگیز بود سپاس
این گفته های پدر وقتی به کار میآید که شغل و حرفه مون را با علاقه وعشق انتخاب کنیم نه وقتی یه کارا از روی جبر وعدم اختیار وبرای امرار معاش انجام دهیم
اگر کار را با عشق شروع کنیم
و بهترین نحو نتیجه خودش می آید
سپاس از استاد با این مطالب آموزنده
خیلی عالی هست که ما یادبگیریم اینجوری به کار کردنمون نگاه کنیم ممنون از شما
میتوان اینگونه برداشت کرد : زمانیکه کاری را از روی عشق نه ناچاری انجام دهیم وفقط در حرکت باشیم واز قضاوت خود ودیگران دست برداریم رضایت خالق همراه ماست ورضایت خالق برکت وقروت را به زندگی ما می اورد
میتوان اینگونه برداشت کرد : زمانیکه کاری را از روی عشق نه ناچاری انجام دهیم وفقط در حرکت باشیم واز قضاوت خود ودیگران دست برداریم رضایت خالق همراه ماست ورضایت خالق برکت وثروت را به زندگی ما می آورد
قطعا بهترین راه نیک اندیشی و رضایت خالق و بنده هایش است
داستان جالب وزیبایی بود مرسی
این داستان چقدر برای من و امثال من که به دنبال انجام کاری هستیم مفید هست . سپاسگزار استاد گرامی
داستان بسیار زیبا بود این نصیحت پدر به فرزندش همان نصیحت عشق است که از پسر میخواست او میخواست جوری به پسر بفهماند که باید در کارت عشق داشت نه خیانت وطمع،
هیچ کسی از تو راضی نمیشود نه خداوند، ، نه خانواده
نون حلال ورضایت خدا بهترین ثروت است
اگر هر کاری رابا عشق شروع کنیم بهترین کار انجام میشود اگر در کارمان خیانت نباشد وبا عشق باشد همیشه موفق خواهیم بود
پس باید هر کاری رابا عشق شروع کنیم واز همه مهمتر سالم زندگی کردن هنر است بیاییم هنر مندانه زندگی کنیم