مرد غارنشین هر آنچه کرد که راهی برای کندن سنگ بیابد، قادر به کندن سنگ نبود. چوبها را روزها تیز میکرد ولی چوب در سنگ اثری نداشت و سنگ نیز بر سنگ اثری نداشت. زیرا سنگی که به اندازهی یک دستت باشد را بخواهی بر سنگی بزرگتر بزنی، سریع خُرد میشود و حتی محکمترین آنها هم در مقابل دیوار غار تاب مقاومت نداشت و خُرد میشد.
پس سنگها را نگریست و بهسوی کوه روان شد، گفت: امروز چیزی را مییابم که قادر باشد کوه را بشکافد. پس بسیار تلاش کرد و شب به خانه بازنگشت. خردمند و حکیم، کسی است که ساده بیاندیشد نه آنکه ساده ببیند و پیچیده بیاندیشد. پس او مردی بود که ساده دیده بود و پیچیده میاندیشید. فکر اینکه چه چیز تختهسنگ کوه را بشکافد، رهایش نمیکرد. اثری ماندگار برای همه خاندانش میشد، و او هر چه یافت با خود به همراه آورد. پس در کوه، خود وارد شد و سنگها را امتحان کرد. ولی فایدهای نداشت با چند ضربه اولیه، خُرد میشدند. بسیار غمگین شد، از میان سنگها، سنگی را که رنگ میداد یافت و نقش صورت خود را روی سنگ حک کرد تا به خطوط ضربه بزند و اینچنین خوشحال و مصمم، ولی ضربهها او را به مقصود نمیرساند. آرام به گوشهای خزید و به خطوط نگاه میکرد، همسر و فرزند کوچکش با او به خطوط نگاه میکردند و مرد را در نگاه سادهاش یاری میدادند. او نه میخوابید نه میخورد، فقط مینگریست و میاندیشید. مردان دیگر او را مسخره میکردند که برخیز و به بهانه سنگتراشی در خانه نمان که اهلت از گرسنگی میمیرند. روزی بهقصد شکار همراه مردان شد، ولی شکاری به دست نیاورد زیرا او در اندیشهای دیگر بود. میان راه به خانه بازگشت و همسر و فرزندش را خندان یافت، گفت: چه شده؟
همسرش گفت: آهویی نزدیک آمد و آنقدر نزدیک که ما به او دسترسی داشتیم. پس بهسادگی او را یافتیم و امشب غذایی از گوشت داریم. مرد، سریع به فکر افتاد که اینچنین میتواند تا مدتها به فکر راهِ چارهی کندن بیافتد و بالاخره راهی بیابد. پس به همسر و فرزندش، گفت: غذا را در انتهای غار بگذار، تا سالمتر بماند و مدتی بیشتر جیرهبندی کنیم تا من راه را بیابم یا بمیرم. زیرا این تنها هدفم در زندگی میباشد و همسر در او نگریست و دریافت که همسرش مجنون کارش شده است. پس گوشت را روی تختهسنگی آویزان کرد، و گفت: تو را تا هستم یاری میکنم و فرزندمان را میآموزیم، که او نیز چنین در خواستنش مصمم و قوی باشد. یا میمیریم یا کوه را میکنیم، پس هدفشان باهم یکی شد و همسران به یکدیگر نگریستند و خوشحال بودند که برای فرزندشان الگوی جدیت و اراده هستند. ولی آیا این اراده قادر است کوه را بشکافد و از خطوط، حفرهها ایجاد کند تا نقش مرد بر دل کوه بیافتد؟
پایان قسمت دوم
Written by Master Kamel
قسمت های دیگر داستان
به این مطلب ستاره دهید و ۲ امتیاز دریافت کنید
همکاری زن و مرد با هم برای رسیدن به هدف و یافتن راز سنگ ستودنی بود. درود بر شما
درود بر استاد عزیز ???وقتی یک هدف والا انتخاب میکنید برای دست یافتن به آن هدف از هیچ کاری وهيچ چیزی کوتاهی نمیکنید
یعنی آن زمان اراده کردن دربین مردم رایج بوده؟
انسان روی زمین آمد تا اراده را به تکامل برساند پس از اولین انسان اراده وجود داشته است.
سلام
تغییری زیبا در زندگی مرد نسبت به زندگی دیگران رخ داد ،
داشتن اراده واتحاد بین مرد وزن انهارو به هدف میرسونه
مرد هر روشی برای کندن دیوار غار بکار برد به نتیجه نرسید اما تمسخر و نهی کردن دیگران مانع از رها کردن هدفش نشد و وقتی همسرش دید شوهرش در رسیدن به خواسته اش اینقدر مصمم است تصمیم گرفتند که با هم تلاش کنند تا تصویر مرد روی دیوار غار ایجاد کنند برداشت من این است که انسان اگر تحقق خواسته اش برایش همچون جانش برایش مهم باشد هر چقدر مانع هم سر راهش بیاید دست از خواسته اش بر نمی دارد و در مسیر کائنات برای رسیدن به خواسته اش یاری اش می کنند که در اینجا کائنات همسر و فرزندش هستند که به یاری اش آمدند.
اتحاد زن و مرد را نشان میدهد و این که مرد مصمم هست در هدفش و دائما در حرکت است
همسر مرد با اتحاد با او خواست به مرد کمک کند تا به هدفش برسد
سلام
اگر با جدیت وخالصانه کار کنیم به هدف می رسیم
ممنون از استاد عزیز
چه انسان های زیبایی هستند آنان که یا میمیرند یا به دل کوه راه میابند درود بر اراده و درود بر مستر کامل خردمند که اینگونه زیبا مینگارد
داشتن هدف مرد رو با اراده ومصمم کرده بود
قطعا عشق و اراده دو ابزار بسیار قوی در اختیار انسان است تا به هر چه میخواهد دست بابد
چه اراده محکمی داشت مرد، یک سوال منظور از پیچیده اندیشیدن چیست؟ یعنی دنبال راههای پیچیده بودن؟
سلام دوست عزیز
زمانی که به موضوعی پیچیده می اندیشید مغز هم به دنبال راهکار های پیچیده می رود آنگاه حل موضوع پیچیده می شود و شما سردرگم و چه بسا آن موضوع را رها کنید.
در داستان سنگ مرد گفته شده است “خردمند و حکیم، کسی است که ساده بیاندیشد نه آنکه ساده ببیند و پیچیده بیاندیشد.”
Written by Master Kamel
متحد شدن زن به شوهرش بهترین راهکار برای حل این مسئله بود که زن با کمک فرزندانش میتوانست بهترین راه را به شوهرش نشان دهد راه عشق واتحاد