بایگانی دسته‌ی: حکایت

حکایت جاودانگی در زندگی

مردی که بسیار کار می کرد و هر روز در زمین کشاورزی تلاش خود را [...]

4 Comments

حکایت زنبور

روزی زنبوری از لانه اش جدا شد تا در جست و جوی مزرعه ای جدید [...]

3 Comments

حکایت روزهای تنهایی

ابتدا در قفس زندگی می کردم و بسیار آواز می خواندم، زیرا قفس را از [...]

10 Comments

بخشش

بخشش را از او پرسیدم چون جمعی به دورش بودند و خود را حکیم می­ [...]

20 Comments

حکایت سپهسالار

روزگاری دور مردی سپهسالار در پی ارتش خود روان بود. آنان مرد سپهسالار را دوست [...]

36 Comments

حکایت بوسه بر آب خنده بر خاک

در سرزمینی که آب نیاز مردم آن بود کشاورزی زندگی می کرد خاک را همیشه [...]

33 Comments

حکایت کودک و آبشار

کودکی بود در روستایی بسیار سرسبز و خرم که هر روز در هنگام میانه روز [...]

36 Comments

حکایت کارتن

ابتدا او را بسیار آرام می دانستیم. او به کسی کاری نداشت و تنها مشغول [...]

32 Comments

حکایت مرد گلخانه ای

روزی از روزهای پاییزی مردی بود که تنها با دو کودکش در خانه ای محقر [...]

32 Comments

حکایت قبل از تاریکی

این حکایت حقیقی هزار سال پیش در برکه ای که میان دو دشت و یک [...]

25 Comments